صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۸۸۱: خانه دنیا به سامان گر نباشد گو مباش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خانه دنیا به سامان گر نباشد گو مباش نقش بر دیوار زندان گر نباشد گو مباش حسن گیرا رانباشد حاجت دام و کمند زلف بر رخسار جانان گرنباشد گو مباش لعل سیرابش به داد تشنه جانان می رسد آب در چاه زنخدان گر نباشد گو مباش حسن آب و رنگ در گوهری ز غلطانی است بیش دانه یاقوت غلطان گر نباشد گومباش چشم پوشیدن ز دنیا قابل افسوس نیست در نظر خواب پریشان گرنباشد گو مباش نیست جای شکوه بیرحمند اگر سنگین دلان مؤمنی در کافرستان گر نباشد گو مباش با فروغ روی ساقی حاجت مهتاب نیست کرم شب تابی فروزان گرنباشد گومباش بی کمالان راست لب بستن به از گفتار پوچ پسته بی مغز خندان گرنباشد گومباش از لب خامش ندارد شکوه ای رنگین سخن رخنه در دیوار بستان گر نباشد گو مباش بیکسان را دور باشی نیست به از خامشی در چو باشد بسته، دربان گر نباشدگومباش آتش سوزان نمی دارد به دامان احتیاج در دهان حرص دندان گرنباشد گو مباش مد عمر جاودان ماست شعر آبدار قسمت ما آب حیوان گر نباشد گومباش نیست صائب چشم مابر فتح باب آسمان شیر خون آشام خندان گرنباشد گومباش صائب تبریزی