صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۸۷۱: ازخدنگ آه پیران ای جوان غافل مباش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از خدنگ آه پیران ای جوان غافل مباش چون دم شمشیر از پشت کمان غافل مباش از فریب صبح دولت ای جوان غافل مباش خنده شیرست لطف آسمان، غافل مباش می کند بند گران سیلاب رادیوانه تر از دل پرشکوه این بی زبان غافل مباش از خرام توست آب روشن این لاله زار از شهیدان خود ای سرو روان غافل مباش می خورد گوهر به چشم تنگ آخر رشته را از دل بیتاب ای نازک میان غافل مباش وقت بی برگی کرم با بینوایان خوشنماست در خزان از بلبلان ای باغبان غافل مباش حلقه گرداب، کشتی را کند سرگشته تر چون بگردد بر مرادت آسمان غافل مباش یاد یوسف ساکن بیت الحزن ر ازنده داشت در قفس صائب ز فکر بوستان غافل مباش صائب تبریزی