صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۸۶۳: گاه در پای خم و گه بر سر سجاده باش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گاه در پای خم و گه بر سر سجاده باش باسفال و جام زریکرنگ همچون باده باش کوته است از صفحه ننوشته دست اعتراض از قبول نقش، اگر داری بصیرت، ساده باش طوطی از همواری آیینه می آید به حرف پیش ارباب سخن زنهار لوح ساده باش خون رحمت رانگاه عجز می آرد به خوش پیش ابر نوبهاران چون زمین افتاده باش سرمپیچ از راستی هرچند اهل غفلتی می کنی چون خواب، باری درمیان جاده باش ای که داری دست کوتاه از گشاد کار خلق برگریز ناخن تدبیر راآماده باش گرنداری ازگرانی پای رفتن چون دلیل رهنمای خلق با افتادگی چون جاده باش صفحه آیینه لغزشگاه پای خامه است زیر شمشیر حوادث جبهه بگشاده باش گر دل روشن طمع داری درین ظلمت سرا برسر یک پاتمام شب چو شمع استاده باش خنده رسوا می نماید پسته بی مغز را چون نداری مایه، ازلاف سخن آزاده باش ای که داری چون هدف ذوق لباس سرخ وزود تیر باران نگاه خلق را آماده باش قسمت غواص، گوهر گشت صائب از صدف زینهار از خاکروبان در نگشاده باش (می خورد آهن ز روی سخن صائب زخم سنگ سخت رویی، سیلی ایام راآماده باش ) صائب تبریزی