صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۸۴۶: زپرده داری هستی است در حجاب، نفس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زپرده داری هستی است در حجاب، نفس که درفنا زته دل کشد حباب، نفس ز اضطراب دل آید به اضطراب نفس زآرمیدگی دل رود به خواب نفس میان گریه وگفتار من تفاوت نیست زبس که در دل گرمم شده است آب نفس درین محیط، نشان گهر زجمعی جوی که سر به مهر کشیدندچون حباب نفس علاج خنجر سیراب عشق تسلیم است چه دست و پای تواند زدن درآب نفس؟ به مرگ باز نمانند سالکان ز طلب همان تردد خود می کند به خواب نفس غبار حادثه از یکدیگر نمی گسلد بجان رسید درین منزل خراب نفس چو آب خضر سیه پوش شد محیط سراب ز بس که سوخت درین دشت سینه تاب نفس ز عرض حال ازان خامشند سوختگان که شعله می کشد ار جانب کباب نفس به جستجو نتوان دامن وصال گرفت و گرنه سوخت درین راه آفتاب نفس ز وصف لعل لبش شد حدیث من رنگین اگر چه رنگ نمی گیرد از شراب نفس محاسبان قیامت حساب می طلبند درین بساط مکن خرج بی حساب نفس بنای خانه گردون چو همتش پست است چگونه راست کند قد درین خراب نفس زبیم خوی تو چون موی زنگیان شده است درون سینه صائب ز پیچ و تاب نفس صائب تبریزی