صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۸۴۵: بازدارم به نظر خط غباری که مپرس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بازدارم به نظر خط غباری که مپرس سایه کرده است به من ابربهاری که مپرس نیست در رفتن دل هیچ گناهی از من کششی دیده ام از جلوه یاری که مپرس گر چو گل چاک زنم جامه جان معذورم دیده ام صبح بنا گوش نگاری که مپرس عجبی نیست زمن طاقت اگر وحشی شد زده ناخن به دلم شیر شکاری که مپرس چه خیال است دل از پای نشیند دیگر؟ جلوه ای دیده ایم از شاهسواری که مپرس دیده ام نقش مرادی که تماشادارد داده ام دست ارادت به نگاری که مپرس من حیران نکنم مشق جنون،پس چه کنم ؟ هست درمد نظر خط غباری که مپرس چون نسوزد جگر سنگ به نومیدی من ؟ روی گردانده زمن لاله عذاری که مپرس کرده ام عهد که کاری نگزینم جز عشق بی تأمل زده ام دست به کاری که مپرس شب که آن مور میان تنگ درآغوشم بود داشتم از غم ایام کناری که مپرس من نه آنم که خورم بار دگر بازی چرخ خورده ام زین قفس تنگ فشاری که مپرس چون به شکرانه نسازم دو جهان راآزاد؟ چشم دامم شده روشن به شکاری که مپرس نکند وقت مرا زیر و زبر صحبت خلق کز دل تنگ مرا هست حصاری که مپرس غنچه خسبان گلستان جهان را صائب هست در پرده دل باغ و بهاری که مپرس صائب تبریزی