صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۷۸۷: دگر که را کنم از اهل درد محرم راز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دگر که را کنم از اهل درد محرم راز؟ که رنگ من به زبان شکسته شد غماز مباش ایمن ازان چشمهای شرم آلود که چشم دوخته گیرد شکار خود این باز چو دید طاق دو ابروی یار، برگردید کسی که گفت روا در دو قبله نیست نماز ازان ز حلقه بگوشان خط مشکینم که کرد حسن ترا خط نیازمند نیاز ز عرض حال در ایام خط مشو غافل که وقت شام بود تنگ در ادای نماز دلی که نفس گرم عشق آب نشد ز آفتاب قیامت نمی رود به گداز چنان که سیل خس و خار رابه دریا برد مرا به عشق حقیقی کشید عشق مجاز حباب مانع جوش و خروش دریا نیست نگشت مهر خموشی نقاب چهره راز ترا تردد خاطر کشیده است به بند که آب، می شود از موج خویش سلسله ساز به فکر صائب ازان می کنند رغبت خلق که یاد می دهد از طرز حافظ شیراز صائب تبریزی