صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۷۷۱: خاک من بربادرفت ودردی آشامم هنوز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خاک من بربادرفت ودردی آشامم هنوز توتیا شد جام ومی باقی است درجامم هنوز زان فروغی کز رخش افتاد درکاشانه ام آتشین تبخاله جوشد از لب بامم هنوز برگرفت از خاک بوی زلف اویک شب مرا مشک می گرددشفق درنافه شامم هنوز گر چه عمری شد درین بحر نمک افتاده ام می تراود همچنان تلخی زبادامم هنوز نقش من شد محو وازآب گهر شوید دهن آن عقیق آبدار از بردن نامم هنوز شوخی مژگان او یک شب مر ا در دل گذشت تیغ بازی می کندهرموبراندامم هنوز سالها شد گر چه آن وحشی غزال ازدیده رفت می تپد برخاک چشم حلقه دامم هنوز گرچه دیگ فکرمن ننشست چون دریا زجوش چون گهر درحلقه روشندلان خامم هنوز سربه صحرا داد درآغازم آن زنجیرزلف تاکجا خواهدکشید از خط سرانجامم هنوز زان سرانگشتی که هجر تلخ درکامم کشید پوست اندازد سخن از تلخی کامم هنوز چون توانم گشت باوحشی غزالان همرکاب ؟ می رسد گاهی به خاطر یادآرامم هنوز گرچه روشن کرد صبح دولتش آفاق را صائب از بخت سیه درپرده شامم هنوز صائب تبریزی