صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۷۶۵: چشم حیران را حجابش دام می داند هنوز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشم حیران را حجابش دام می داند هنوز عاشق ناکام را خود کام می داند هنوز کیست حرف بوسه بررویش تواند فاش گفت ؟ دیدن دزدیده راابرام می داندهنوز بوی شیر خام میآید ز تنگ شکرش بوسه را شیرین تراز دشنام می داند هنوز دیده قربانیان را چشم آن وحشی غزال در ره خود حلقه های دام می داند هنوز عالم از شوخی نگردیده است درچشمش سیاه وقت آزادی زمکتب شام می داندهنوز هر چه می خواند زشوخی هافرامش می کند کی زبان نامه وپیغام میداندهنوز؟ ناله گرمی نه پیچیده است گوشش راچوگل عشق را بازیچه ایتام می داندهنوز ساده لوح وطفل و بازیگوش وشوخ سرکش است قدرعاشق را کی آن خودکام می داند هنوز پختگان را گرچه افکنده است آتش درجگر طبع صائب فکر خود را خام می داندهنوز صائب تبریزی