صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۶۳۹: آنکه می آید زطفلی از دهانش بوی شیر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آنکه می آید زطفلی از دهانش بوی شیر می گدازد عاشقان را چون شکر در جوی شیر صحبت سیمین تنان شیرین لبان را آتش ا ست کاهش شکر بوداز چربی پهلوی شیر می کند بی دست وپایی نعمت فردوس نقد روزی اطفال اینجامی رسد از جوی شیر سخت طفلانه است سنجیدن به مردان جهان کوهکن راکز دهان تیشه آیدبوی شیر سخت رویان رابه خلق خوش توان مغلوب کرد قند را درهم شکست از چرب نرمی خوی شیر پاک طینت عیب خود را بر زبان می آورد موی را پنهان نیارد کرد هرگز روی شیر نیست در مصر قناعت تشنه چشمی حرص را خشک می آید برون اینجا شکر از جوی شیر وقت حاجت راه روزی خود هویدامی شود طفل بی مادر کند زانگشت جست و جوی شیر وعده های خشک بی ریزش نمی آید بکار طفل را نتوان خمش کردن به گفت و گوی شیر در حریم صبح صائب پاک کن دل از خودی کز غباری از صفا بیمایه گردد روی شیر صائب تبریزی