صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۶۳۸: گر کند مادر زخشکی بخل دراعطای شیر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر کند مادر زخشکی بخل دراعطای شیر اشگ طفلان را ید بیضاست دراجرای شیر ساغرلب تشنه آرد خون مینا را بجوش جذب کودک رادم عیسی است دراحیای شیر کهربا بال وپر پروازگرددکاه را مهر مادر می کنداطفال را جویای شیر میرساند رزق هرکس را بقدرظرف،حق هست در خورد دهان کودکان مجرای شیر آنکه تعلیم مکیدن می دهد اطفال را می دهد خون سیه را کسوت بیضای شیر روزی که ما بی زبانان بی طلب خواهد رساند آنکه پیش از طفل در پستان کند انشای شیر ترک عادت بر سبک مغزان بود ناخوشگوار پیش طفلان نعمت الوان نگیرد جای شیر روی ممسک تلخ از آن باشد که پستان سیاه از سراطفال بیرون می برد سودای شیر شکوه باشد حاصل نیکی به کافرنعمتان در دل مادر کند خون طفل بدخو جای شیر چشم زاهد از لقای دوست باشد بر بهشت کی توان بردن ز طبع طفل استسقای شیر کفر نعمت می کند رزق هلال خود حرام می خورد خون طفل از پستان گزیدن جای شیر حرص پیران از سفیدی های مو گردد زیاد برنیارد ازوجود این زهر رادریای شیر حرص زر نتوان جدا کرد از کهنسالان به تیغ آب نتواند سفیدی را برداز سیمای شیر از سفیدی های مو شدتنگ صائب خلق من خشک مغزی های من افزود ازین دریای شیر صائب تبریزی