صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۶۲۶: می برد دل حسن او هردم به نیرنگ دگر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
می برد دل حسن او هردم به نیرنگ دگر می تراود هر نفس زین پرده آهنگ دگر اختلافی نیست در شست و کمان وتیر، لیک می کند پرواز هر تیر از کمان رنگ دگر گر چه غیر ازیک نوا در پرده خورشید نیست می شود هر ذره دست افشان به آهنگ دگر وحشت ما از جهان موقوف دست افشاندنی است می کندآواره این دیوانه را سنگ دگر مرهم کافوراز ناسازگاریهای بخت می شود بهر خراش سینه ام چنگ دگر طفل بد خوبم، دلم رابرده شیرینی ز راه بر امید صلح هر دم می کنم جنگ دگر در چنین وقتی که شد چون شیشه نازک پای من می شود درراه من هرنقش پا، سنگ دگر غیر زنگ منت صیقل که می ماندبجا می روداز خاطر آیینه هرزنگ دگر گرچه بیرنگ است صائب باده پرزور عشق زین قدح هر چهره ای بر می کند رنگ دگر صائب تبریزی