صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۶۱۵: گرچه از جان نیست چیزی بابدن نزدیکتر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گرچه از جان نیست چیزی بابدن نزدیکتر باشد آن جان جهان ازجان به تن نزدیکتر می کشم دوری ز حیرت ،ورنه با یوسف بود چشم چون دستار من از پیرهن نزدیکتر خال باآن قرب ازان لبهادهن شیرین نکرد تلختر هر کس به آن شیرین دهن نزدیکتر پرده شرم است مانع ،ورنه چشم پاک من باشد از شبنم به آن گل پیرهن نزدیکتر نعل لیلی رادر آتش وحشت مجنون گذاشت از رمیدن شد بر جانان راه من نزدیکتر چون عزیز مصر باغربت مدارا کن که هست پله غربت به دولت از وطن نزدیکتر گر چه با فانوس باشد درته یک پیرهن هست با پروانه شمع انجمن نزدیکتر از سخن دست سلیمان تکیه گاه مور شد قرب را راهی نباشد از سخن نزدیکتر می شود بی دست وپایی شهپر پرواز رزق آب این چاه است بی دلو ورسن نزدیکتر از جوانان گرچه نبود دور مرگ ،اما بود موی چون کافور پیران باکفن نزدیکتر صائب از پاس ادب گردید ازان زلف دراز دست کوتاهم به آن سیب ذقن نزدیکتر صائب تبریزی