صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۵۵۹: می برد خواهی نخواهی دل زمردم خط یار
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
می برد خواهی نخواهی دل زمردم خط یار چشم بندی می کند در بردن دل این غبار زود در دل جای خود رانوخطان وامی کنند دربغلها جای دارد مصحف خط غبار عشق عالمسوز بر عشاق ابر رحمت است لعل از سر چشمه خورشید گردد آبدار ماتم و سور جهان با یکدگر آمیخته است آب می گردد به چشم از خنده بی اختیار ناقصان رامی کند کامل، سفر کردن ز خویش می شود ابر بهاران چون هواگیرد بخار می کند آزاد جان را سخنی دوران ز جسم سنگ راآهن فلاخن می کند بهر شرار نسیه سازد نعمت آماده را چشم حریص در دل خرسند باشد نعمت بی انتظار هر که خود را باخت صائب می زند نقش مراد پاکبازست از پشیمانی حریف این قمار صائب تبریزی