صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۵۵۲: پاک گوهر را سزوارست اوج اعتبار
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پاک گوهر را سزوارست اوج اعتبار در سواری می رسد فیض نگین نامدار همت دریادلان ظاهر به دولت می شود در بلندی گوهر افشان می شود ابر بهار برگ را در بر گریزاز خودفشاندن جود نیست درهم و دینار را در زندگانی کن نثار از زر و گوهر تهی چشمان نمی گردند سیر نقش، جوی خشک باشد در عقیق آبدار دل سیاهان را چه سود از طره دستار زر؟ گور ظلمانی نگردد روشن از شمع مزار غافل از وقت زوال خود زسر گرمی شده است آن که چون خورشید می نازد به اوج اعتبار جوشن داود گردد سینه چون پر رخنه شد دل دونیم از درد چون گردید، گردد ذوالفقار از بدان نیکی، بدی از نیکوان شایسته نیست راستی عیب نمایان می شود در تیر مار هر که صائب بار دوش خلق گردد چون سبو در شکستش سنگ می بندد کمر در کوهسار صائب تبریزی