صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۵۴۸: قلم ز بال سمندر کند مگرکاغذ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
قلم ز بال سمندر کند مگر کاغذ که نیست در خور گفتار عشق هر کاغذ به ساده لوحی من روزگار می خندد که پیش برق حوادث کنم سپر کاغذ رسد به خون جگر دل به وصل نقش مراد که مهر خوب نگیرد نگشته تر کاغذ کنم ز مشق جنونش سیاه در یک روز شود سراسر روی زمین اگر کاغذ زبان خامه به بانگ بلند می گوید که از دورویی خویش است پی سپر کاغذ ندیدی آهوی مشکین اگر به دشت بیاض به سیر خامه من کن نظاره بر کاغذ ز برق وباد سبکبالتر بود در سیر اگر چه مرغ سخن راست بال و پر کاغذ ز نیشکر قلمم دست می برد صائب کنم چو وصف لب یار ثبت بر کاغذ صائب تبریزی