صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۵۲۸: هر ذره ازو در سر سودای دگر دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر ذره ازو در سر سودای دگر دارد هر قطره ازودردل دریای دگردارد از مصحف روی او دارد سبقی هر کس در هر نظر آن عارض سیمای دگر دارد در سایه هر خاری زین وادی بی پایان آن لیلی بی پروا شیدای دگردارد در ابر فروغ مه پوشیده نمی ماند آن را که تویی در دل سیمای دگردارد هر چند علم رعناست در معرکه هستی آن کز سر جان خیزد بالای دگردارد نبض دل بیتابان زین دست نمی جنبد این موج سبک جولان دریای دگردارد در دایره امکان این نشأه نمی باشد پیمانه چشم او صهبای دگردارد در شیشه گردون نیست کیفیت چشم او این ساغر مرد افکن مینای دگردارد شوخی که دلم خون کرد از وعده خلافیها فردای قیامت هم فردای دگردارد از شهد سخن هر کس شیرین نکند لب را در طبله خاموشی حلوای دگردارد چشمی که شود گریان از پرتو خورشیدش در هر گره قطره دریای دگردارد افتاده به جاهرچند در کنج دهن خالش برطرف بناگوشش خط جای دگردارد چون سیر کسی بیند رویش که زهر جانب از خال وخط مشکین لالای دگردارد گر نیست بجا عذرش بر جاست ز بی جایی بیرون ز دو عالم دل مأوای دگردارد زنهار مجو راحت از عالم آب وگل کاین آهوی رم کرده صحرای دگردارد در حلقه زلف او دل راست عجب شوری در سلسله دیوانه غوغای دگردارد از مستی شوق او در راه طلب عاشق لغزید اگر پایش صد پای دگردارد زین غمکده چون هرگز بیرون نگذارد پا غیر از دل ما دلبر گر جای دگردارد سیمرغ به چشم ما از پشه بود کمتر در مد نظر این دام عنقای دگردارد هر چند به شبنم گل شوید رخ گلگون را رخسار به خون شسته سیمای دگردارد در سینه خم هر چند بی جوش نمی باشد در کاسه سرها می غوغای دگردارد ای خواجه کوته بین بیداد مکن چندی کاین بنده نافرمان مولای دگردارد از گفته مولانا مدهوش شدم صائب این ساغر روحانی صهبای دگر دارد صائب تبریزی