صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۴۹۳: بغیر خط که ز روی لطیف یار برآید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بغیر خط که ز روی لطیف یار برآید ز آب آینه نشنیده کس غبار برآید ز آه گرم چه پرواست آهنین دل او را که تیغ از آتش سوزنده آبدار برآید ز رشک آن لب یاقوت رنگ لعل بدخشان چو لاله از جگر سنگ داغدار برآید غنی است فکر گلو سوز من ز سلسله جنبان به پای خویشتن از سنگ این شرار برآید توان نهاد به دل تا به چند دست تهی را غریب نیست اگر آتش از چنار برآید مرا به زخم زبان دل تهی ز عشق نگردد کجا به سوزن تدبیر خارخار برآید شکست رنگ گل از روی آفتاب مثالت چگونه خاک نشین با فلک سوار برآید عطای ساقی اگر باده را سبیل نسازد ز دست کوته ما چون سبو چه کار برآید نمی توان دل روشن درست برد ز دنیا چگونه آینه سالم ز زنگبار برآید ز مال رشته طول امل گسسته نگردد کجا به گنج گهر پیچ وخم ز مار برآید بر آید اختر من صائب از وبال زمانی که تخم سوخته از خاک در بهار بر آید صائب تبریزی