صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۴۹۱: مباد روی تو از پرده حجاب بر آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مباد روی تو از پرده حجاب بر آید قیامت است چو از مغرب آفتاب بر آید من آن زمان به فراغت بر آورم نفس از دل که بوی سوختگی از دل کباب بر آید اگر سخن ز کسادی نشد به خاک برابر چرا بهم چو زنی گرد از کتاب بر آید نسیم زلف ترا گر گذاربر ختن افتد نفس گداخته از پوست مشک ناب بر آید سیاهی از دل سالک رود به گوشه نشینی ستاره از ته این ابر آفتاب بر آید مگر برند به دوزخ مرا سوال نکرده وگر نه کیست که از عهده جواب بر آید که می تواند ازان روی دلفریب گذشتن که از نظاره او عمر از شتاب بر آید گشود پرده ز رخسار حشر صرصر آهم نشد که روی تو بیرحم از نقاب بر آید به جد وجهد توان راه عشق برد به پایان اگر ز زلف به شبگیر پیچ وتاب بر آید اگر فتد به غلط راه جغد در دل تنگم نفس گداخته صائب ازین خراب بر آید صائب تبریزی