صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۴۷۲: گر بی طلب رسد رزق ما را عجب نباشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر بی طلب رسد رزق ما را عجب نباشد مهمان نخوانده آیدهرجاطلب نباشد قصد گزند داری ماری که راست گردد گرچرخ شد مساعد جای طرب نباشد در پرده غیرت ما دندان به دل فشارد زخم ندامت ما بیرون لب نباشد بی ابری نیست ممکن گردد لب صدف تر دریا سراب باشدهرجاسبب نباشد داغی که درسیاهی است ایمن زچشم زخم است روز سیاه ما را پروای شب نباشد دامان رهنوردان پیوسته بر میان است جان رمیده ماجز زیر لب نباشد تا بی طلب نباشدمهمان نمی پذیرند در کیش بی نیازان حرف طلب نباشد از راه دور منزل گردد بهشت رهرو بی لذت است روزی هرجاتعب نباشد در دامن شب آویزچون بسته گشت کارت کاین جادرازدستی ترک ادب نباشد از استخوان بی مغزپوچ است حرف گفتن حرف از نسب مگوییدهرجاحسب نباشد دامان پاک صائب صبح امیدواری است گریارمهربان شد با ما عجب نباشد صائب تبریزی