طبیب اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۵۰: بصید جسته از دامی چه خوش میگفت صیادی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بصید جسته از دامی چه خوش میگفت صیادی که از دام علایق گر توانی جست، آزادی تو با بیگانگان بنشین بعشرت کز غم آزادی که با غم آشنایان را نباشد خاطر شادی من آن روزی ز شهد عشق شیرین کام گردیدم که در این بیستون نه خسروی بود ونه فرهادی بحرمان دل حسرت نصیبم گو بهار آمد بهر گلشن که دیدم قمریی یاسر و آزادی زهجر عافیت دشمن، بگردون رفت فریادم تو بی پروا نشد یکشب دهی گوشی بفریادی ز لعلت خواستم کامی کنم حاصل ندانستم که دارد در میان چشمت ز مژگان تیغ بیدادی حیاتی در گذر دارم وداعی در نظر دارم فغانی با اثر دارم تو هم ای گریه امدادی چه سود اوراق عمر تو طبیب از خنده غفلت درین گلشن برنگ گل که بر باد فنا دادی طبیب اصفهانی