طبیب اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۰۱: سوی تو عجب نیست اگر میکشدم دل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سوی تو عجب نیست اگر میکشدم دل من مفلس و تو گنجی و من غرقه تو ساحل در محفل خاصت اگرم بار نبخشی کافیست مرا رخصت نظاره محفل ما بار اقامت بچه امید گشائیم بستند رفیقان چو ازین مرحله محمل آن به که نبویند بجز سوختگانش آن گل که پس از مرگ مرا میدمد از گل اندیشه ام از کشته شدن نیست مبادا از خون من آلوده شود دامن قاتل صد بنده ترا یافت شود همچو من آسان یک خواجه مرا یافت شود همچون تو؟ مشکل دیوانه آن زلفم و از طره مشگین بر پای دلم به که گذارند سلاسل عمریست بجانست طبیب باز غم هجران ایکاش شود از دم شمشیر تو بسمل طبیب اصفهانی