جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۹۸۴: گلستان بی بر رویی به زندان می زند پهلو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گلستان بی بر رویی به زندان می زند پهلو گل از هر خنده بر چاک گریبان می زند پهلو چه غم گردامنم شد زرق خارستان این وادی که جیب پاره ام چون گل به دامان می زند پهلو گرفتار ترا اندیشهٔ عریان تنی نبود به گردن طوق عشقش بر گریبان می زند پهلو به راه عاشقی پا بی خبر دل در خطر باشد که هر خاری در این وادی به مژگان می زند پهلو کند هموار ناز یار بی اندامی دل را که پرچین چون شود ابرو به سوهان می زند پهلو دهد کم را شکوه عشق جویا رتبهٔ بیشی که اینجا قطره بر دریای عمان می زند پهلو جویا تبریزی