جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۸۷۳: خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ایم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ایم خویش را چون جاده بر دامان منزل بسته ایم حسنش از طفلی نمک پرورد شور عشق ماست ما بجای مهره بر گهواره اش دل بسته ایم شهد ناب از دیده می ریزد سرشک ما به خاک تا دل خود را به آن شیرین شمایل بسته ایم تا توان روز جزا با این نشانش یافتن ما ز خون خود حنا ز دست قاتل بسته ایم زور وحشت الفت ما را ز کویش نگسلد دل به تار زلف آن مشکین سلاسل بسته ایم در حقیقت غنچهٔ گلزار نومیدی بود اینکه بر نخل حیات خویشتن دل بسته ایم در پناه دردمندی از حوادث ایمنیم ما که بر بازوی خود طومار از دل بسته ایم خامشی مفتاح قفل بستهٔ دلها بود ما لب خود را برای حل مشکل بسته ایم حرز ما جویا دل پرمهر شاه اولیاست رشتهٔ جان را از آن با این حمایل بسته ایم جویا تبریزی