جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۸۵۲: تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه هم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه هم چون گهر مستغنی است از فکر آب و دانه هم شیشه های طاق این غمخانه دلهای پر است شکوه ها زین دور دارد با لب پیمانه هم صدمه های دل تپیدن نه همین رنگم شکست رخنه ها افکند در دیوارهای خانه هم کرم شب تابیست چون گردد به گرد عارضش شمع بزم یار گاهی، می شود پروانه هم گریهٔ مستی نه تنها غم زدای سینه است صیقل دلهاست جویا قهقه مستانه هم اسیر پیچش آن طره شکن گیرم ز موج نکهت سنبل کنند زنجیرم ز حیرتم چه عجب گر بماند از رفتار به روی آب روان گر کشند تصویرم مرا ز ضعف به دل طاقت گسستن نیست گر از سرشک بود دانه های زنیجرم لب سخن نگشایم عبث که همچو کتاب عیان ز پردهٔ خاموشیست تقریرم به سینه غنچه پیکان شود مرا گل داغ جدا ز گلشن کوی تو بسکه دلگیرم چو ریخت دست قضا رنگ صورت هستی ز پیچ و تاب رگ برق کرد تحریرم شوم ز دشت نوردی اسیرتر جویا که همچو خانه دو نقش پای زنجیرم جویا تبریزی