جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۸۲۴: تا بود سودای زلفش در سر شوریده ام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا بود سودای زلفش در سر شوریده ام دانهٔ زنجیر می ریزد سرشک از دیده ام از تنم پیکان او زنجیر می آید برون در شب هجران او از بس به خود پیچیده ام چشم بینایی است هر داغی دل آشفته را بسکه از جوش حیا زان رو نگه دزدیده ام نیست جز یخ بلمز از حیرت حدیثی بر لبم تا زبان ترک چشم یار را فهمیده ام خاک من جویا پس از مردن غبار خاطر است بسکه از اوضاع ابنای زمان رنجیده ام جویا تبریزی