جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۷۶۴: بتی که برده دلم زلف عنبر بویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بتی که برده دلم زلف عنبر بویش نشسته نکهت سنبل چو گرد بر مویش چرا دلم نکشد ناز چشم دلجویش که ناوک مژهٔ او بود ترازویش کسی بود به جهان دوربین که پیش نظر نهاد عینک از آیینه های زانویش به شیشهٔ خانهٔ افلاک رخنه اندازد چنین به خویش ببالد هواگر از بویش شدیم خاک نشین دری که صد خورشید ز پا فتاده تر از نقش پاست بر کویش خوی حجاب ز رخ انجم انجم افشاند چو آفتاب شود چهرهٔ با گل رویش تو خال گوشهٔ ابرو مگو که مبتذل است بگوی جویا زاغ کمان ابرویش جویا تبریزی