جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۷۵۲: حسن معنی را وی بینا ز نادیدن به خویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حسن معنی را وی بینا ز نادیدن به خویش گنجها در خویشتن یابی ز نسپردن به خویش خودفروشی را رواج از تست در بازار دهر کرده ای برپا دکانی از فرو چیدن به خویش فکر کنه ذات حق، در گمرهی می افکند چاه این راهست سالک را فرو رفتن به خویش معنی ام را می توان از صورت احوال یافت گشته ام طومار شرح غم زپیچیدن به خویش خویشتن بینی گهر را ساخت از دریا جدا جان من چندین چه وابسته است وابستن به خویش دشمنت را نیستی راضی به دنیا داشتن هر چه نپسندی به او نتوان پسندیدن به خویش آتشم اما به غیر از ذوق عشق افسرده ام از هوای سرو قدی می زنم دامن به خویش یادگیر از صبحدم جویا سبکروحی، که صبح گشته گنجور عجب نقدی ز نسپردن به خویش جویا تبریزی