جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۶۸۶: کدامین شب به خواب آن روی خندانم نمی آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کدامین شب به خواب آن روی خندانم نمی آید که دریاهای خون از چشم گریانم نمی آید مگر زد برق آهم کاروان اشک خونین را که عمری شد به طوف طرف دامانم نمی آید کمان ابرویی دیدم که مانند پر ناوک ز حیرانی بهم صفهای مژگانم نمی آید شکفتم گل گل از داغ تنمایش و زین داغم که او هرگز به گلگشت گلستانم نمی آید به پیش محرم و بیگانه غلتیدم به خون دل کسی را رحم برحال پریشانم نمی آید دمی نبود که دل از رخنه های سینه از هجرت به استقبال هر چاک گریبانم نمی آید ندیدم همچو ترک چشم او قبقاج اندازی برون کس با بت برگشته مژگانم نمی آید کدامین صبحدم کاندر هوای غنچهٔ لعلش چو گل چاک گریبان تا به دامانم نمی آید چرا جویا نغلتد بر دل اهل سخن نظمم که بر لب غیر گوهرهای غلطانم نمی آید جویا تبریزی