جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۶۲۲: چو او در بزم ارباب هوس می رفت و می آمد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو او در بزم ارباب هوس می رفت و می آمد مرا جان در بدن همچون نفس می رفت و می آمد زشوق دیدن لعلش سحرگه غنچهٔ گل را تذرو رنگ بیرون از قفس می رفت و می آمد اگرچه پای سعیم بود در دامان صبر، اما دلم در سینه مانند جرس می رفت و می آمد روان بیقرار از جسم غم فرسوده ام بر لب به شوق پای بوست هر نفس می رفت و می آمد ز دل سختیش جویا همچنان کز کوه برگردد فغانم جانب فریادرس می رفت و می آمد جویا تبریزی