جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۵۴۹: شب که یاد چشم مستش از غمم افزوده بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شب که یاد چشم مستش از غمم افزوده بود آسمان پردود و آهم چون سفال دوده بود پشت بر دیوار آهن داشتم از فیض صبر همچو جوهر تا دلم در پیچ و تاب آسوده بود در نقاب شرم از بس حسن مستوری نهان چهرهٔ تصویر او هم از حیا نگشوده بود عالمی را گرچه شب بر خاک بیهوشی فکند همچنان پیمانهٔ چشم تو ناپیموده بود گردشی در خواب مستی داشت امشب چشم یار چون سحر شد دیدم الماس نگه را سوده بود ناز چشمش زان نگاه مست و مژگان خدنگ هوشم از سر نقد جان جویا ز تن بربوده بود جویا تبریزی