جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۵۳۹: رازها را لب خاموش نگهبان باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رازها را لب خاموش نگهبان باشد غنچه را پرده در دل لب خندان باشد رشحه ای ریخته از خامهٔ بی رنگی او هر قدر نقش که بر صفحهٔ امکان باشد آتش افروز دلم آنکه به یک ساغر شد گر کشد جام دگر آفت دوران باشد خال بیجاست بجز عارض او در هر جاست مسند مور کف دست سلیمان باشد غم متاعی است که در سینه من ریخته است حسن، جنسی که به بازار تو ارزان باشد بر لبش شور فغان شیون زنجیر شود هر کرا زلف کجت سلسله جنبان باشد دل جویا ز تمنای می و شاهد و شمع همچو پروانه و شبهای چراغان باشد جویا تبریزی