جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۴۸۳: آه تا برخاست از دل اشک غلطان می شود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آه تا برخاست از دل اشک غلطان می شود چون هوا گیرد بخار از بحر باران می شود شد ریاضت قوت روح ما که شمع بزم را هر قدر می کاهد از تن روزی جان می شود چون طلوع صبح کز فیض جهان روشن می شود گر تو لبخندی کنی عالم گلستان می شود ای دل از کوچک نهادیهای خصم ایمن مباش یک شرر آتش فروز صد نیستان می شود ساغر گل را چو باد صبح در گرد آورد گلستان عشرتگه پیمانه نوشان می شود روشن این معنی بود از ماه همچون آفتاب هر که شد از خود تهی لبریز جانان می شود داد دل خود را بسیل اشک و از مژگان بریخت واصل عمان چو گردد قطره عمان می شود این بطور آن غزل جویا که سابق گفته است جای دندان سخت چون گردید دندان می شود جویا تبریزی