جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۴۲۳: در وسعتگه مشرب به رخم واکردند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در وسعتگه مشرب به رخم واکردند پردهٔ چشم مرا دامن صحرا کردند غنچهٔ لاله شد آنروز که خلوتگه داغ جای خالت به دلم همچو سویدا کردند عمر بی باکی تیغ مژه های تو دراز که زهر چاک دری بر رخ دل واکردند زسرش تا دم آخر نرود درد خمار بی خود آنرا که ز سر جوش تمنا کردند منصب سلطنت عالم معنی دادند مفلسی را که گدایی در دلها کردند می توان قفل دربستهٔ دل باز نمود از کلیدی که در میکده را واکردند به چه نیرنگ ربودند دل از من جویا این سیه چشم غزالان چه اداها کردند جویا تبریزی