جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۳۹۴: دل زند پهلو به نور وادی ایمن چو صبح
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل زند پهلو به نور وادی ایمن چو صبح ‏ گر به استغنا فشاند بر جهان دامن چو صبح دولت وصل از گریبان تو سر بیرون کند گر کنی پیراهن هستی قبا بر تن چو صبح داغ مادرزادش از خورشید نورانی تر است هر کرا جزو بدن شد چاک پیراهن چو صبح گر صفابخشی دلت را صد چراغ آفتاب می توانی کردن از باد نفس روشن چو صبح سینه را با پنجهٔ بی طاقتی درهم درد کی نهان در پرده می ماند دل روشن چو صبح شام بخت تیره ام جویا شود روشن چو روز مهر من خندد اگر یکدم به روی من چو صبح جویا تبریزی