جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۳۵۶: آه کامشب محتسب آب رخ میخانه ریخت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آه کامشب محتسب آب رخ میخانه ریخت خون عشرت بر زمین بسیار بیرحمانه ریخت تا به دام عشق او آرام گیرد مرغ دل دیده ام از قطره های اشک آب و دانه ریخت خون آدم ریختن بر خاک پیش خوی اوست آنقدر آسان که گویی باده در پیمانه ریخت واله لولی وشی گشتم که چون شد گرم رقص گرد غم از دل به دست افشاندن مستانه ریخت شمع قدش جلوه پیراگشت تا در صحن باغ در رهش گلبرگ ماند پر پروانه ریخت پیروان عقل از ارباب معنی نیستند معنیی گر بود جویا در دل دیوانه ریخت جویا تبریزی