جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۲۷۰: پیوسته ذوق باده چو خون در دل من است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پیوسته ذوق باده چو خون در دل من است گویی ز صاف و درد می آب و گل من است از تخم عشق یار که در سینه کاشتم برداشتن دل از دو جهان حاصل من است افتادگی است مقصد صحرا نورد عشق واماندگی به راه طلب منزل من است از میل خاطری که به آن دلربا مراست دانسته ام که خاطر او مایل من است محراب بندگی است شهیدان عشق را این تیغ کج که در کمر قاتل من است بیتابی ام چو گرد زمین را به یاد داد این طور بال و پر زدن بسمل من است عاشق که با خود است به غربت فتاده است از خود به هر طرف که روم منزل من است دریا به خاک ره نفشاند گهر به مفت این اختراع دیدهٔ دریا دل من است آن قطره خون سوخته کز کبریای عشق قلزم خروش آمده جویا، دل من است جویا تبریزی