جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۲۰۸: بزم ارباب ریا را ساغری در کار نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بزم ارباب ریا را ساغری در کار نیست زاهدان خشک را چشم تری در کار نیست از گرانجانی است گر زاهد نشد محتاج می تیغهٔ کهسار را روشنگری در کار نیست هست چون بحر توکل سیرگه درویش را کشتی اش را بادبان و لنگری در کار نیست بر سرم منت منه گو سایهٔ بال هما!‏ عاشق بی پا و سر را افسری در کار نیست خال او در دلبری مستغنی از حسن خط است در شکست قلب عاشق لشکری در کار نیست از سبکروحی توان رستن ز ننگ احتیاج در پریدن رنگ را بال و پری در کار نیست غنچه ای هم زین چمن جویا نچیند همتم نیستم بلبل مرا مشت زری در کار نیست جویا تبریزی