جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۱۲۷: چه جان باشد به پیش چشم او دلهای سنگین را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه جان باشد به پیش چشم او دلهای سنگین را زمژگان در فلاخن می گدازد کوه تمکین را بحمدالله که در بزم محبت شمع تابانم به آتش داده ام از گرم خونیها شرائین را لب میگون جانان را چه نقصان از غبار خط ز رنگینی نیندازد مداد اشعار رنگین را به مستی نکته پیرا می شود لعلت از آن کز هم جدا سازد می از تردستی آن لبهای شیرین را ز شوخی های مژگان چشم او دارد جگر خونم خدا رحمی به دل اندازد آن مست شرابین را نیندیشد دل دیوانه از جور فلک جویا چه پروا باشد از زور کمان بازوی زورین را جویا تبریزی