جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۹۱: غم بود چاره حریف به غم آموخته را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غم بود چاره حریف به غم آموخته را بستم از داغ تو بر زخم جگر سوخته را پردهٔ شرم تو شد حیرت نظارهٔ ما کرده ای جامهٔ آن تن نظر دوخته را گر خجالت کش رخسار تو نبود گل باغ از کجا آورد این رنگ برافروخته را زود چون شمع بری راه به سر منزل وصل هادی خویش کنی گر نفس سوخته را نونیاز است دل و چشم تو پرمایل ناز مکن از دست رها مرغ نوآموخته را کرده ای باز زهم صحبتی پیرمغان آتش خرمن طاقت رخ افروخته را هر که خو کرده به هجران نبود طالب وصل هست شادی غم دیگر به غم آموخته را کوه را چون پرکاهی برد از جا جویا سردهم گر ز مژه گریهٔ اندوخته را جویا تبریزی