جویا تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۶۸: می کنند احباب بی معنی مکدر سینه را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
می کنند احباب بی معنی مکدر سینه را عکس طوطی سبزهٔ زنگار بس آیینه را دیدنت از غم بپردازد دل بی کینه را روی خندانت کند صیقل گری آیینه را طاقت یکدم خمارم نیست یا پیر مغان از قطار هفته بیرون کن شب آدینه را هرزه خرج گوهر رنگین معنی نیستم از خموشی قفل بر در می نهم گنجینه را رخنه ها افکند درد ناله اش همچون جرس گرچه کردم آهنین از سخت جانی سینه را یاد پیچ و تاب زلفش کی رود از خاطرم جوهر آیینه گردیداین دل بی کینه را با چنین ضعفی که شد پیراهن تن بار او چون توان برداشت جویا خرقهٔ پشمینه را جویا تبریزی