مشتاق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۰۱: بخون غلطانم از تیر نگاه دمبدم کردی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بخون غلطانم از تیر نگاه دمبدم کردی نظر کن ای شکارافکن چه با صید حرم کردی ز هجران طاقتم را طاق دیدی ریختی خونم جز ای خیر بادت لطف فرمودی کرم کردی ندارم شکوه از بی مهریت اما از این داغم که صد چندان بجور افزودی از مهر آنچه کم کردی در آخر با هزار افسانه میکردی چو در خوابم چرا بیدارم اول از شکر خواب عدم کردی بمکتوبی مرا یادآوری کردی و حیرانم که با من بر سر لطفی تو یاسهوالقلم کردی در اول جای بر تاج قبولم چون گهر دادی برابر آخرم با خاک چون نقش قدم کردی وصال جاودان یابیم ایوحشی غزال از تو کنی آرام با ما گر ز ما چندانکه رم کردی شب هجر از تو کرم شکوه بودم آفتاب من نمودی روی و خواموشم چو شمع صبحدم کردی ندانم از کف خاکم چها دیگر پدید آری که گاهی کعبه اش گه دیر گه بیت الصنم کردی مرا دادی نه تنها وعده دیدار در محشر جهانیرا از این افسانه در خواب عدم کردی مده مشتاق زنهار از کف اکسیر قناعت را که از وی کار خود را سکه برزر چون درم کردی مشتاق اصفهانی