مشتاق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۱: چو رویت بود اگر میداشت خورشید جهان آرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو رویت بود اگر میداشت خورشید جهان آرا عذاری از گل سوری خطی از عنبر سارا نباشد در دلم جائی که باشد بی شکست از تو زنی بر شیشه من سنگ تاکی سنگدل یارا ز رویت گشته روشن سربسر آفاق و حیرانم که مهر عالم افروزی تو یا ماه جهان آرا دلم را با دلت ای سنگدل تا کی بود الفت نباشد غیر یکدم اختلاط شیشه و خارا عجب ملکیست درویشی که پشت پا گدای او زند بر مسند اسکندر و بر افسر دارا ز بیم تندی خویت گشودن چشم بر رویت ز یاران بر سر کویت بود یارا کرا یارا گرفتم دم نزد مشتاق از جورت بگو تا کی ستم کیش جفاکاری ستم کیشا جفا کارا مشتاق اصفهانی