سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۵۷۸: دل برده است چشم قتال جنگجویی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل برده است چشم قتال جنگجویی خورشیدوضع و مهرو چون باده تندخویی منع مدام زاهد دارد دوام تلخی یا حرف تلخ بهتر یا می در این چه گویی؟ رمزی است نشئهٔ می، پندم به گوش خود گیر زنهار تا توانی با نیک و بد نکویی عالم همین نمودی است خالی ز لطف معنی رنگ وفا ندارد نقشی است بر کدویی در مسجد و خرابات نشنیدم و ندیدم غیر از فغان و شوری جز بانگ های و هویی مرغ چمن همی گفت دی با ترنم خوش زنهار دل نبندد عاقل به رنگ و بویی ز این چرخ بی مروت کام دلی نخواهی کاین تشنه ای است مشتاق تا ریزد آبرویی هرگز نمی نماید آن ماه رخ سعیدا تا این غبار هستی از خاطرت نشویی سعیدا یزدی