سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۵۷۱: کریمان را چه شد یارب کریمی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کریمان را چه شد یارب کریمی نمی بینم ز کس لطف عمیمی نشانی از کریمان نیست امروز در این عالم بجز عظم رمیمی به گوشش اه نتوان کرد از ترس که گل آشفته گردد از نسیمی گذشتن از صراط آسان نباشد که می خواهند ذهن مستقیمی اگر فرعون را دانند دانند که می باید به هر کس یک کلیمی بیاور ای نسیم از کوی جانان پیامی یا غباری یا شمیمی درون سینه دل چون کرد مسکن که هر جا کعبه می باید حریمی دگر یاری نمی کردم به یاری اگر می داشتم یار قدیمی شکستی عهد و پیمان سهل باشد مبادا بشکنی قلب سلیمی شنو شعر سعیدا را و درکش به گوش خویشتن در یتیمی سعیدا یزدی