سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۵۴۵: رحمتش با بی گناهان کی کند فردا نگاه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رحمتش با بی گناهان کی کند فردا نگاه می برد دل های ظلمت دیده را چشم سیاه همچو ساقی ای کرام الکاتبین بردار دست نامه ام چون ساغر می شد لبالب از گناه دل عجایب طاق ابرویی نشیمن کرده است می برد رشک و حسد ز این گوشهٔ من پادشاه باز با زاغ است دشمن، زاغ با زاغ است دوست یار شد همرنگ یار و کهربا با همرنگ کاه پاس تسلیم و رضا آن کس تواند داشتن پیش رو آیینه دارد تا به لب، دل پر ز آه از قدم تا فراق او طی کرد چشم عقل و گفت طول شهر حسن خوش عمری است یک سال و دو ماه تاج، ترک و سکه، صبر و خطبه، ذکر و فکر دوست پوست، تخت و خانه ویران و سعیدا پادشاه سعیدا یزدی