سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۵۳۴: مگذر ز راستی و ببین بر کمال من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مگذر ز راستی و ببین بر کمال من از خاک، قد خمیده برآید نهال من خوش معنی است ذات تو کز پاکی وجود هرگز نبسته صورت آن در خیال من از کثرت ظهور چو خورشید در جهان شد عمرها که می گذرد ماه و سال من بیمار و خسته گویم و از خویشتن روم آن دم که چشم مست تو پرسد ز حال من تا می رسانمش به لب از خویش می روم جام می است مرشد صاحب کمال من دل های مرده را سخن من دهد حیات آیینه را به جوش درآرد مثال من یاد از جمال و ابروی او می دهد مرا ماه تمام و قامت همچون هلال من از هوش رفته دید سعیدا و گفت یار نتوان به چشم عقل تو دیدن جمال من سعیدا یزدی