سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۵۰۶: اول چو داغ بر سر دردی رسیده ایم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اول چو داغ بر سر دردی رسیده ایم چون آه تا به خاطر مردی رسیده ایم جو جو حساب خویش به خرمن سپرده ایم چون کاه تا به چهرهٔ زردی رسیده ایم ما در پس کمال به خاک اوفتاده ایم دانند ناقصان که به گردی رسیده ایم هر گه نظر به موسم خود می کنیم ما چون نوبهار رفته و وردی رسیده ایم تنها نه ما ز گرمی بازار سوختیم ما در میان ز جوش خریدار سوختیم آتش زدیم بر سر دنیا و آخرت روزی که جان و دل پی این کار سوختیم در بوتهٔ فنا چو فکندند قلب ما اول سر و زر و دل و دینار سوختیم از بسکه شعلهٔ سخن ما بلند شد هر کس که گوش داشت ز گفتار سوختیم در کفر هم قبول نکردند طرز ما از پیچ و تاب رشتهٔ زنار سوختیم چون ابر با وجود سرشک روان خویش از برق تند شعلهٔ دیدار سوختیم هر کس برای مصلحت سوخت جان خویش ما در فراق احمد مختار سوختیم نی پخته گشت خامی و نی گرم شد کسی همچون درخت بادیه بیکار سوختیم شستیم دلق خویش سعیدا به آب تلخ جای نماز و خرقهٔ پندار سوختیم سعیدا یزدی