سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۵۰۴: عالم تمام یک نظر است و ندیده ایم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عالم تمام یک نظر است و ندیده ایم این مرغ زیر بال و پر است و ندیده ایم غافل نشسته ایم ز شمشیر باز دهر گویا به پیش رو سپر است و ندیده ایم از بس خیال روی تو حیرت فزوده است چون نور دیده در نظر است و ندیده ایم ما را حدیث دوست به دست فراق داد خوش وعده ها که در خبر است و ندیده ایم آن کس که دست بر سر همیان نهاده است در زیر بار تا کمر است و ندیده ایم چون مردم دو چشم در این تکیه گاه، یار با ما همیشه سر به سر است و ندیده ایم گردیده ایم جمله ولی روی یار را از مهر برهنه تر است و ندیده ایم سوی بت زمانه سعیدا به سهو هم تا گردنش در آب زر است و ندیده ایم سعیدا یزدی