سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۴۸۵: ندارد منت بار لباس از هیچ کس دوشم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ندارد منت بار لباس از هیچ کس دوشم نباشد چون کمان غیر از خدنگ غم در آغوشم چو افلاطون به وحدت سال ها در خم کنم مسکن چو می با خام طبعان و هواخواهان نمی جوشم به چندین جامهٔ ارزق که ای زاهد به برداری تو عیب من نمی پوشی و من عیب تو می پوشم ز خود رفتم نرفتم هیچ گه از یاد [و] فکر غم بسی گشتم چو دیدم در دل شادی فراموشم به فریاد کجا خم می رسد یا شیشه یا ساغر مگر دریا شود می تا کند یک لحظه مدهوشم ز حرف سخت سنگ کودکان بهتر که از دردش نشد پر خاطر دیوانه ز این پر شد از آن گوشم شب وصلش نبودم باخبر از نشئهٔ مجلس سعیدا بر دل امروز یاد صحبت دوشم سعیدا یزدی