سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۴۷۹: من دورم و من دورم مهجورم و مهجورم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من دورم و من دورم مهجورم و مهجورم بی روی تو مجبورم بی لعل تو مخمورم بی چشم تو حیرانم بی زلف پریشانم خود گو چه بود درمان من خسته و رنجورم در کعبه و بتخانه در مسجد و میخانه نبود به پریخانه جز روی تو منظورم دنیا به چه می شاید عقبا به چه کار آید این درد و الم زاید آن از تو کند دورم جان بی تو نیارامد دل خون دل آشامد کارم به چه انجامد از دیده بشد نورم بس غصه [و] غم خوردم من شکوهٔ این دردم از دست تو می گردم لیکن چه کنم دورم هم درد و الم باشد هم محنت و غم باشد این حشمت جم باشد آن شوکت فغفورم ناسوده از این گلشن نی جان و نه دل نی تن لذت چه برد از من روزی که خورد گورم آن یار بعید آمد از بخت سعید آمد از غیب نوید آمد من شبلی و منصورم سعیدا یزدی